[کانال آموزش زبان بیسفون]
http://bpn.io/gbpn
آشنایی با کلمه
Confuse
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/confuse
این کلمه یک فعل بوده و دارای معانی همچون "گیج کردن", "اشتباه کردن" و "پیچیده (تر) کردن" میباشد.
- People often confuse me and my twin sister.
- مردم اغلب من و خواهر دوقلوام را اشتباه میگیرند.
- twin
- دوقلو
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/twin
- Seeing the two of them together totally confused me.
- دیدن اون دوتا در کنار هم من را کاملا گیج کرد.
-
- together
- در کنار هم
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/together
- totally
- کاملا
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/totally
- His latest comments only confuse the issue further.
- آخرین (تازه ترین) نظرات او تنها موضوع را بیشتر پیچیده میکند. (...تنها باعث بیشتر پیچیده شدن موضوع میشود)
- issue
- موضوع - جریان
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/issue
- further
- بیشتر
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/further
* از این فعل, دو صفت ایجاد میشود. یکی صفت فاعلی "confusing" به معنای "گیج کننده" و دیگری صفت مفعولی "confused" به معنای "گیج شده" (گیج).
- confusing
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/confusing
- confused
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/confused
- The new signs will be very confusing for tourists.
- علائم جدید, برای توریستها گیج کننده خواهند بود.
- sign
- علامت - نشانه - امضاء کردن
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/sign
- tourist
- توریست
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/tourist
- People are confused about all the different news these days.
- مردم این روزها در ارتباط با (به خاطر) اخبار گوناگون گیج (سرگردان) هستند.
- different
- متفاوت - گوناگون
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/different
* غیر از دو صفت گفته شده, صفت دیگر مرتبط با این فعل, "confusable" میباشد که به نسبت کمتر به کار میرود و خود دارای دو معنی است. معنی اول, "قابل اشتباه گرفتن" (دو یا چند چیز که معمولا به خاطر شباهتهای ظاهری ممکن است اشتباه گرفته شوند). معنای دوم که به ندرت استفاده میشود, به معنای کسی است که (به راحتی) گیج میشود.
- confusable
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/confusable
- The words "affect" and "effect" are confusable.
- کلمات "affect" و "effect" قابل اشتباه گرفتن (با یکدیگر) میباشند.
- Confusable Words.
- عنوانی است که در مورد کلماتی مانند مثال فوق, که شبیه به هم هستند و ممکن است با یکدیگر اشتباه گرفته شوند, به کار میرود.
- He is a confusable person.
- او شخصی است که به راحتی گیج میشود.
صفت فوق, در معنای اول خود, معمولا برای انسان به کار نمیرود.
[کانال آموزش زبان بیسفون]
http://bpn.io/gbpn
در روزهای گذشته, متنی جهت تمرین و ترجمه ارایه شد که در این پست ترجمه آن در اختیار شما قرار میگیرد. بنابر روال گذشته, ترجمه تحت اللفظی جملات بیان میشود. ولی جهت آشنایی کلی با روند ترجمه چنین جملاتی, ترجمه روانتر جمله اول نیز ارایه شده است. با مقایسه و رجوع به این ترجمه میتوانید برای سایر جملات نیز ترجمه روانتری بیابید.
- The police arrested a suspect in the fatal shooting of a 24-year-old woman outside a nightclub in Manhattan on Monday, a day later in Brooklyn, the authorities said.
- پلیس دستگیر کرد یک مظنون تیراندازی مرگبار به یک خانم ۲۴ ساله در بیرون یک کلوپ شبانه واقع در منهتن در روز دوشنبه, یک روز بعد در بروکلین. مسولین بیان کردند.
(بنابر گفته مسولین, پلیس یک مظنون را در ارتباط با تیراندازی مرگباری که روز دوشنبه در بیرون یک کلوپ شبانه واقع در منهتن رخ داد, در روز بعد در بروکلین دستگیر کرد)
- Detectives made fast progress on the case, the authorities said, because they had identified the suspect, Dalone Jamison, almost immediately.
- کارآگاهان پیشرفت سریعی در ارتباط با موضوع داشتند, مسولین بیان کردند, چرا که آنها (کارآگاهان) مظنون را شناسایی کرده بودند, دالون جمیسون, تقریبا به سرعت.
- Investigators focused on Mr. Jamison, they said on Tuesday, because he had sent messages on social media about the shooting outside the club, Motivo, and because the people they had spoken to who were at the club said they knew and recognized him. In addition, surveillance video caught his image at the club in the Flatiron district before the gunfire erupted around 4 a.m., the authorities said.
- تیم تحقیقاتی پلیس تمرکز کردند بر روی آقای جمیسون, آنها روز سه شنبه بیان کردند, چرا که او پیامهایی فرستاده بود روی شبکه های اجتماعی در ارتباط با تیراندازی در بیرون کلوپ , (با نام) موتیوُ, و به این دلیل که افرادی که آنها با ایشان صحبت کرده بودند و در کلوپ حضور داشتند , او را میشناختند و شناسایی کردند. به علاوه, دوربینهای امنیتی تصویر او را گرفته بودند در کلوپ واقع در ناحیه فلتیرون, قبل از آنکه تیراندازی شروع شود در ساعت ۴ صبح, مسولین بیان داشتند.
- “He was trying to shoot at the bouncers, and she just happened to be walking out with two other women,” the official said. “There is no possibility that he was even interested in shooting at her. She was a completely unintended victim.”
- "او (قاتل) سعی میکرد به نگهبانها تیراندازی کند, و او (مقتول) به طور اتفاقی در حال خارج شدن بود با دو زن دیگر", مقامات بیان کردند. "هیچ احتمالی وجود ندارد که او (قاتل) علاقه مند (تمایل داشته) بوده که به او (مقتول) تیراندازی کند. او یک قربانی کاملا ناخواسته بود."
[کانال آموزش زبان بیسفون]
http://bpn.io/gbpn
آشنایی با اصطلاح
To ring a bell
معنی لغوی این اصطلاح, "زنگی را به صدا درآوردن" میباشد. اما در معنای اصطلاحی, زمانی به کار میرود که مثلا شما یک چیزی (اسمی) را میشنوید که به نظرتان آشنا می آید و فکر میکنید که قبلا آن را شنیده اید, اما مطمئن نیستید و یا کامل به خاطر نمی آورید. در زبان فارسی, از عبارت "به نظر آشنا می آید" و یا عامیانه تر, "آشنا میزنه" به عنوان معادل آن استفاده میشود. مکالمه زیر, کاربرد این اصطلاح را نشان میدهد:
1): “You’ve met my friend Alice, right?”
2):“I’m not sure, but that name rings a bell. Was she the one who went to Paris last year?”
۱) "تو دوست من آلیس را دیده ای, درست است؟
۲) "مطمئن" نیستم, اما این اسم به نظر آشنا می آید. آیا او همان شخصی بود که سال گذشته به پاریس رفت؟
مثال دیگر:
- His face rings a bell.
- صورتش (چهره اش) به نظر آشنا می آید.
- face
- صورت
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/face
مثال دیگر:
- Somewhere in my heart, she rings a bell
جمله بالا, مفهوم خاصی از این عبارت را بیان میکند. در این جمله این معنی مد نظر است که این شخص باعث میشود من در قلبم چیزی را به خاطر بیاورم (که شاید دقیقا ندانم که چه چیزی است), یا این شخص چیزی را به یاد من می آورد... . این که کدام مفهوم در جمله مد نظر است, به فضای جمله بستگی دارد و کاملا قابل تشخیص است.
- heart
- قلب
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/heart
کلمه فوق را با کلمه زیر اشتباه نگیرید:
- hurt
- آسیب (صدمه) زدن
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/hurt
* جمله کوتاهی که معمولا با استفاده از این عبارت به کار برده میشود, جمله زیر است:
"That/It rings a bell"
و در جایی که موضوعی (معمولا یک اسم) بیان میشود که برای شما آشناست, میتوانید این عبارت را به کار ببرید.
* دقت داشته باشید که در جملاتی که این عبارت به کار رفته است, قبل از ترجمه, اطمینان حاصل کنید که معنای اصطلاحی آن مد نظر است یا لغوی:
- This clock rings a bell every 10 minutes.
- این ساعت هر ۱۰ دقیقه زنگ میزند.
[کانال آموزش زبان بیسفون]
http://bpn.io/gbpn
برای یادگیری کلمات جدید و تمرین کاربرد آنها در جملات, متن زیر, با اندکی تغییر گرامری, از یک سایت خبری اقتباس شده است. ترجمه متن, در روزهای آینده ارایه خواهد شد. از نظر گرامری, در این متن, همانطور که قبلا توضیح داده شد, چون به روایت موضوعی در گذشته پرداخته شده است, از افعال ماضی ساده و ماضی بعید استفاده شده است.
- suspect
- مظنون
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/suspect
- fatal
- مرگبار
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/fatal
- shooting
- تیراندازی
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/shooting
- arrest
- دستگیر کردن
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/arrest
- authority (authorities)
- مسوول
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/authority
- detective
- کارآگاه
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/detective
- progress
- فرایند
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/progress
- identify
- شناسایی کردن
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/identify
- immediately
- فورا
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/immediately
- investigator
- محقق (در اینجا منظور تیم تحقیقاتی پلیس میباشد)
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/investigator
- social media
- شبکه های اجتماعی
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/social
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/media
- recognize
- شناسایی کردن - شناختن
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/recognize
- caught
- (گذشته فعل "catch") گرفتن
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/caught
- surveillance
- کلمه معادلی در زبان فارسی وجود ندارد. معنی این کلمه, سیستم یا تجهیزاتی میباشد که حرکات (رفت و آمد, تماسهای تلفنی و…) افراد را تحت نظر میگیرند. کلمه "شنود" در زبان فارسی, زیرمجموعه این عنوان میباشد.
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/surveillance
- gunfire
- تیراندازی
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/gunfire
- erupt
- فوران کردن, أتش کردن (در اینجا, در ترکیب با کلمه قبلی, به معنای آغاز تیراندازی)
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/erupt
- district
- ناحیه - منطقه
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/district
- bouncer
- نگهبان کلوپ (که معمولا جلوی در کلوپ می ایستند)
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/bouncer
- official
- رسمی (به همراه "the" به معنی مقام رسمی)
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/official
- possibility
- احتمال
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/possibility
- unintended
- ناخواسته
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/unintended
- victim
- قربانی
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/victim
The police arrested a suspect in the fatal shooting of a 24-year-old woman outside a nightclub in Manhattan on Monday, a day later in Brooklyn, the authorities said.
Detectives made fast progress on the case, the authorities said, because they had identified the suspect, Dalone Jamison, almost immediately.
Investigators focused on Mr. Jamison, they said on Tuesday, because he had sent messages on social media about the shooting outside the club, Motivo, and because the people they had spoken to who were at the club said they knew and recognized him. In addition, surveillance video caught his image at the club in the Flatiron district before the gunfire erupted around 4 a.m., the authorities said.
“He was trying to shoot at the bouncers, and she just happened to be walking out with two other women,” the official said. “There is no possibility that he was even interested in shooting at her. She was a completely unintended victim.”
[کانال آموزش زبان بیسفون]
http://bpn.io/gbpn
آشنایی با اصطلاح
"Kill two birds with one stone"
ترجمه این جمله "کُشتن دو پرنده با یک سنگ" و مفهوم آن, معادل اصطلاح "با یک تیر دو نشان زدن" در زبان فارسی میباشد و البته در ترجمه هم, معادل فارسی آن را ذکر میکنیم. به جملات زیر و کاربرد این اصطلاح دقت کنید.
- Kill
- کُشتن
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/kill
- bird
- پرنده
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/bird
- stone
- سنگ
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/stone
- I have to cash a check and make a payment on my bank loan. I'll kill two birds with one stone by doing them both in one trip to the bank.
- من باید یک چک نقد کنم و یک پرداخت مربوط به وام بانکی خودم را انجام دهم. من با یک تیر دو نشان میزنم با انجام هر دوی آنها با یکبار رفتن به بانک. (من با یک بار رفتن به بانک و انجام هر دوی آنها, با یک تیر دو نشان میزنم)
- cash a check
- چک را نقد کردن
- cash
- نقد (کردن)
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/cash
- check
- چک
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/check
- make a payment
- پرداخت انجام دادن
- payment
- پرداخت (مالی)
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/payment
- loan
- قرض - وام
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/loan
- trip
- سفر کوتاه (و به کاربرد آن در همچین جمله ای دقت کنید)
http://www.macmillandictionary.com/pronunciation/american/trip
- I killed two birds with one stone and saw some old friends while I was in Paris visiting my parents.
- من با یک تیر دو نشان زدم و تعدادی دوست قدیمی را دیدم, وقتی که در پاریس برای دیدن والدینم بودم.